چه کسی می گوید...من و تو ما نشویم؟؟؟

چکمه هایت را بپوش... ره توشه ات را بردار و ...هجرت کن

چه کسی می گوید...من و تو ما نشویم؟؟؟

چکمه هایت را بپوش... ره توشه ات را بردار و ...هجرت کن

مهربونیاش زیاده

قدر تک تک لحظه های جوانی مان را بدانیم که جوانی بهترین فرصتی است که خداوند برایمان گذاشته است و بهترین استفاده از این فرصت ناب انس با خود اوست  که این نعمت را به ما داده است.

برای ارتباط با او باید وجودی خالی از هرچه ناپاکی داشت (ببخشید اگه دیگه متنام رو عامیانه نوشتم... احساس می کنم راحت ترم  و راحت تر می تونم با هاتون صحبت کنم ، بازم عذر می خوام)

بذار بگم براتون از تموم بزرگی های خدا ....دل کوچیک ما جایی است برای بزرگی خدا

اما اگه گوشه و کنار دلمون پر از دوستی های بیجا ودشمنی و کینه نباشه...

خدای مهربونمون این دل رو فقط برای خودش ساخته که ما بزرگیش رو توش جا بدیم...اما ما غافل ازینکه جایی رو برای خدا خالی بذاریم و...

درسته خیلی وقتا می گیم خداجون عاشقتم....خداجون دوست دارم....اما بی انصافی نکنیم و یه ذره فکر کنیم ببینیم واقعا دوستش داریم؟؟؟  توی این دوستیای زمینی ببینید چقدر برا دوستا وقت می ذاریم و تمام فکرو ذکرمون اینه که چه لباسی بپوشیم و چه جور رفتار کنیم که مورد پسندش باشیم؟؟؟...

حالا خدایی رو که زبونی می گیم دوستش داریم چقدر براش وقت می ذاریم و حرفاش رو گوش میدیم؟؟؟

بی انصافی نیست؟؟؟

توی روایات اومده که خداوند به جوان باصفای مقید به نماز و مخصوصا اول وقت و اونی که تمام دلش مال خود خداست پیش فرشته ها فخر می فروشه و او را در روز قیامت زیر سایه ی عرش خود جای می دهد.

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه واله :

خداوند به جوان عابد ، نزد فرشتگان فخر می فروشد و می فرماید :

این بنده ام را بنگرید که چکونه از خواهش های نفس خویش بخاطر من دست برداشته است؟؟؟

یا در جای دیگری روایت شده است خداوند حتی به ریختن آبروی بنده ی گنه کارش هم راضی نیست و حتی پیش فرشته هایش ...هر چند ساعت یکبار خداوند فرشتگان دوش چپ و راست ما را عوض کرده تا آبروی بنده پیش آنها نرود.... 

و هرگاه بنده ای به درگاه خداوند توبه می کند همه ی فرشتگان را صدا می زند که بیایید و ببینید بنده ی من بسوی من بازگشت...جانشین من بر روی زمین ،اشرف مخلوقاتم را بنگرید که چطور نزد من آمده از من طلب آمرزش می کند؟؟؟

هرچه بگویم به بزرگی اش نرسم....

اما تو

حس خودت رو درباره ی خدا برامون بنویس

اگه دوست داشتی بگو چقدر براش وقت می ذاری....

چقدر تو زندگیت برای تک تک حرفاش اهمیت قائل می شی؟؟

یا اگر یه خاطره ی قشنگی از خدا داری برامون تعریف کن تا ما هم لذت ببریم...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
شَرید سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 21:03 http://montazar-zohor.blogsky.com

رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسَابُ ..

التماس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد